پول عوض بوی غذا

ساخت وبلاگ

روزی روزگاری:درمکه اتفاق های زیادی رخ می داد . دو پامبر زندگی می کرد . این دو پامبر حضرت محمد (ع)بودند و همسرشان حضرت خدیجه (ع)  در 40 سالگی ازدواج کردند . خداوند به حضرت محمد (ع) فرزندی داد به نام حضرت قاسم  وبعد از چند روز از ان ها گرفت. مردم حضرت محمد را مسخره می کردند.میگفتند که خداوند تورا دوست ندارد. دوباره به ان ها فرزندی داد به نام حضرت فاطمه . فاطمه بعد از چند سال بزرگ شد و ازدواج کرد. [ پنجشنبه دوم آذر ۱۳۹۶ ] [ 21:22 ] [ ] [ ] پول عوض بوی غذا...ادامه مطلب
ما را در سایت پول عوض بوی غذا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asemaniha-86 بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 4:14

به نام خداوند و مهربان روزی یک مغازه دار که اش می فروخت با تیکه ای نان از بوی غذا استفاده می کرد ومردی که از انجا می گذشت اش خرید و گفت : تو از بوی غذای من استفاده کردی پس باید به من پولش را بدهی مرد که دید مرد دانایی رادید گفت:من از بوی غذا استفاده کردم و این مرد می گوید توباید پولش را بدهی مرد داناچند سکه از جیبش در اورد وبه زمین انداخت وگفت :تواز  بوی غذا استفاده کردی وتو صدای سکه را دریافت میکنی من همیشه از داستان ها درس میگیرم وبلاگ  ریحانه پول عوض بوی غذا...ادامه مطلب
ما را در سایت پول عوض بوی غذا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asemaniha-86 بازدید : 91 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 3:26

شخصی از بهلول پرسید :« می توانی بگویی زندگی ادمیان مانند چیست؟  

بهلول جوابداد: زندگی مردم مانند نردبان دوطرفه است که از یک طرفش سن انها بالا میرود  و از طرف دیگر زندگی انها پائنین می اید . 

وبلاگ ریحانه  

بالا رفتیم برف بود پاین امدیم اب شد حا لا وقت خواب شد.


پول عوض بوی غذا...
ما را در سایت پول عوض بوی غذا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asemaniha-86 بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 3:26

کسی بهلول را گفت:تا چند می خواهی در جنون باشی؟ 

بخود ای و راه عقل در پیش گیر . بهلول گفت :این روز ها بدنبال عقل رفتن خیلی جنون می خواهد!!! 

وبلایگ فرزانه


پول عوض بوی غذا...
ما را در سایت پول عوض بوی غذا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asemaniha-86 بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 3:26

سلام 

زندگی حرف های بزرگی است که ادم با یک کلمه حرف هایش تمام نمی شود.

میدانم که حرف هایم جالب نیست اما هرکس که هرچه میداند مینویسد من حرف هایم را در زندگی زدم وحالا نوبت

شماست 

خداحافظ تا لحظه ای  بعد 

وبلاگ ریحانه 


پول عوض بوی غذا...
ما را در سایت پول عوض بوی غذا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asemaniha-86 بازدید : 104 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 3:26

من ذهره ام .پر نور ترینسیاره ای هستم که شب ها دراسمانزمین میبینید.

درخشش زیادمن به دلیل ابر های زخیمی است که روی خود دارم.

این ابر ها نور خورشید را منعکس می کنند.

با این که عطارد از  من به خورشید نزدیک تر است اما من از عطارد گرم ترم.

این به خاطر جو غلیظه من است که گرمای خورشید را در خود نگه می دارد.

من از این پس در مورد سیاره می نویسم.

وبلاگ ریحانه 


پول عوض بوی غذا...
ما را در سایت پول عوض بوی غذا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asemaniha-86 بازدید : 84 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 3:26

 

به نام خدا 

طوقی و زیرک 

یک روز موشی به نام زیرک در جنگل راه می رفت و گریه میکرد.پرنده ای به نام طوقی پرسید :«چه شده »زیرک گفت:«من می خواهم به خانه ی مادر بزرگم بروم ولی چون راه زیاد است نمی توانم  بروم . طوقی گفت:«این که کاری ندارد من تو را می برم همین فردا حرکت می کنیم  زیرک خیلی خوشحال شدانها فردا حرکت کردندوقتی انها برگشتند باهم دوست صمیمی شدند.

پول عوض بوی غذا...
ما را در سایت پول عوض بوی غذا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asemaniha-86 بازدید : 100 تاريخ : جمعه 19 آبان 1396 ساعت: 0:56

به نام خداوند و مهربان روزی یک مغازه دار که اش می فروخت با تیکه ای نان از بوی غذا استفاده می کرد ومردی که از انجا می گذشت اش خرید و گفت : تو از بوی غذای من استفاده کردی پس باید به من پولش را بدهی مرد که دید مرد دانایی رادید گفت:من از بوی غذا استفاده پول عوض بوی غذا...ادامه مطلب
ما را در سایت پول عوض بوی غذا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asemaniha-86 بازدید : 87 تاريخ : جمعه 19 آبان 1396 ساعت: 0:56